زائر شدم نسیم صدای مرا گرفت
از دستم التماس دعای مرا گرفت
یک شب کنار پنجره فولاد مادرم
آنقدر گریه کرد تا شفای مرا گرفت
یک تکه پارچه گره زد و تا سالهای سال
سهمیه امام رضای مرا گرفت
ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا
تا اینکه آهو آمدو جای مرا گرفت
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته مذهبی ,
,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3